آدمهای خوب شهر

Saturday, September 16, 2006

اداره راهنمایی و رانندگی 5 سال پیش:

پسر جلو کنار سرهنگ می شینه و من روی صندلی عقب ماشین تا نوبتم بشه. سرهنگ مدارک پسر رو میگیره و من از اونجایی که نشستم می بینم که این ششمین باره که برای امتحان دادن میاد. ماشین راه می افته. توی سر بالایی پته پته می کنه و خاموش می شه. پسر از خجالت سرخ شده. سرهنگ یک نگاه به مدارک می اندازه و بعد پسر رو بر انداز می کنه و می گه: ببین پسرم می گند نیم کلاچ نمی گند نیم گاز که؟ ماشین رو روشن کن، خب کلاج بگیر آهان کم کم ول کن گاز بده... چند دقیقه بعد پسر خوشحال، با اعتماد به نفس، با مدارک قبولیش از ماشین بیرون رفت...

نویسنده:
سجاد

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home