دو سه روزی بود که منتظر نامه ی مهمی بودم و امروز آخرین روز تحویل مدرکی که قرار بود برسه. دفتر پست محل حواله داد به پست مرکزی، اونجا که رسیدم ساعت نزدیک 1 بود و با اینکه ساعت اداری تموم نشده بود کسی رو راه نمی دادند داخل. مونده بودیم چی کار کنیم که آقای جوانی با لباس تاسیسات و نردبانی در دست از ساختمان خارج شد. قیافه ی من و بابا رو که دید پرسید چی شده؟ توضیح دادیم... فکری کرد و به بابا گفت سر نردبان رو بگیر با من بیا تو.... بابا رفت و من موندم، .... دقایقی بعد نامه تو دستم بود
از وبلاگ
کفشهایم کوLabels: کارمندان
7 Comments:
va ehteram nazashtan be mogharare ye edare to iran hamishe joze karhaye khob be hesab miyad!!!
By Anonymous, at 6:51 PM
احترام به مقررات طرفینی است. نمی شود فقط از یک طرف ماجرا انتظار قانون مداری داشت.
By مسافر, at 4:44 PM
age khodetoonam jaie in doostemoon boodid ..hamin heso dashtid? ...
By Anonymous, at 5:38 AM
هممم... گمونم اینجا یه سوءتفاهم پیش اومده. به نظرم کسی که مقررات رو رعایت نمی کرد، اون آدمی بود که دوستای ما رو راه نمی داد توی دفتر اداره ی پست. چون اون طوری که من برداشت کردم اون ها قبل از پایان ساعت اداری رسیده بودن
By فر, at 2:17 PM
شما که اینجایید! پس چرا نمی نویسید؟
By nilaa, at 7:30 AM
خوبهکه که مثبت می اندشیموفق باشی
By Anonymous, at 11:21 AM
سلام، آدم ها فطرتاً خوبند ولی این محیط و تربیت است که باعث هننجارهای خوب و بد می گردد.ما تقصیر نداریم، این را باید بدانیم
By بلخابی, at 4:12 AM
Post a Comment
<< Home