باز هم تاکسی
این شهر بعضی وقتا دقیقا اون موقع هایی که انتظارشو ندارم یه جورایی غافلگیرم میکنه.
امروز توی تاکسی یه پیرمرد داشت می گفت می خواد بره مجلس نامه بده به یکی از نماینده ها، که زنش مریضه بهش 40 تومن پول بده.
یه پسره پیش من نشسته بود گفت با 40 تومن کارت راه میفته؟
پیرمرده هم گفت آقا نمیدونی چقدر بدبختی دارم، 40 تومن هم برام خیلیه.
بعد پسره قشنگ دست کرد تو جیبش یه چک پول پنجاهی داد بهش و بعدم پیاده شد. قیافش اصلا هم شبیه آدمای مایه دار نبود.
Labels: راننده ها
0 Comments:
Post a Comment
<< Home