آدمهای خوب شهر

Friday, October 06, 2006

ساعت 6 صبح یکشنبه 4 سال پیش – تهران ورودی اتوبان صدر
دارم به محل خدمت در نیروی دریایی می رم. یه پاترول از سمت چپ سبقت می گیره. ماشین من منحرف میشه، روی نم بارون لیز می خورم و با جدول نصادف می کنم. داننده پاترول رفته. من باید چرخ کج شده رو عوض کنم. چک رو می زنم زیر ماشین. شاسی کج شده. جک ممکنه در بره. من یه جک دیگه لازم دارم. اهرم جک رو بغل اتوبان می چرخونم بلکه یکی برای کمک وایسه. انگار هیچ کس نمی خواد به یه سرباز با لباس فرم کمک کنه. حسابی نا امید شدم. اما نه! یه رنوی سفید زد بغل. یه مرد میانسال. عینکی با لیاس حسابی تر و تمیز و کراوت.
"چی شده پسرم؟ سالمی که؟"
جکش رو در میاره. با همون لباس تمیزش میاد به کمک من. معلومه عجله داره ولی وا میسه تا من لاستیک رو عوض کنم.
خیلی ممنون آقا شرمنده کردین.
خواهش می کنم.
......
کاش حداقل اسمش رو پرسیده بودم.

نویسنده:
روزبه

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home