آدمهای خوب شهر

Tuesday, October 26, 2010

غریب آشنا!

سوار که شدم اتوبوس تقریبا پر بود. همان بالای پله های دم در ایستادم. چند ایستگاه بعد، در که باز شد، زن جوانی دست پیرزنی را که دست دیگرش عصا بود گرفت و از پله ها آرام آرام آوردش بالا. در که بسته شد و اتوبوس که راه افتاد زن رو کرد به جمعیت و گفت: یکی  می شه بلند شه؟ دو سه نفری جابجا شدند و آخر سر زن جوان پیرزن را برد روی نزدیکترین صندلی نشاند. یک جور مهربانی هم باهاش حرف می زد که دل آدم ضعف می رفت. داشتم با خودم فکر می کردم که دخترش است یا نوه اش که دیدم از پیرزن پرسید:" کجا باید پیاده شی؟" بعد باز رو کرد به جمعیت و گفت: "خانمها به ایستگاه جام جم که رسید به این مادر بگین." و من تازه فهمیدم که هیچ نسبتی با هم نداشته اند!

Labels:

2 Comments:

  • توجه داشته باشید جذابیت خودش را از دست ندهد
    متنها کوتاه تر باشد
    تنوع مطالب بیشتر بشود
    و سعی کنید کلیشه ای نشود
    لازم نیست حتما حتما هرروز یک پست قرار بدهید بیشتر به جذابیت توجه کنید

    By Anonymous مجال همت, at 3:47 AM  

  • ممنون از نظرتون. ولی به نظرم نکته اصلی جذابیت نیست. من متنهای دریافتی رو ویرایش نمی کنم که تنوع صداها توش معلوم باشه. و تنوع نظرات درباره اینکه خوبی چیه. دیگه این انتخاب با خواننده است که پستی رو می خواد تا آخر بخونه یا نه. برای همین تا جایی که می تونم سعی می کنم نظر شخصی ام رو دخالت ندم. می گم تا جایی که می تونم چون یه حدودی برای خودم دارم. ولی به هر حال جذابیت جزو معیار ها نبوده تا حالا.

    By Blogger آدمهای خوب شهر, at 4:07 AM  

Post a Comment

<< Home