آدمهای خوب شهر

Tuesday, November 23, 2010

از آدم‌ها و فحش‌هایشان

آقای بغلی داد زد «مرتیکه نفهم! سر صبی بلد نیست رانندگی کنه، ببین چه گندی زد» یک مینی‌بوس کشیده بود به راست ما پشتش گیر افتاده بودیم. آقای راننده گفت: «نه اشتباه از منم بود، سر ماشین رو گرفتم این ور»

فکر می‌کنم این چیزیست که به آن نیاز داریم؛ که اشتباه‌مان را خودمان به خودمان، و خودمان به دیگران ِ مجیزگوی‌مان یادآوری کنیم، یا حداقل اگربلد نیستیم اعتراف کنیم، با داد و هوار سر دیگری، پنهان/انکارش نکنیم
.

از گودر مسعوده

Labels:

3 Comments:

  • سلام

    این مطلب را من ننوشته بودم

    تو گودر بود منم براتون فرستادم

    By Anonymous زهرا قدیانی, at 3:08 AM  

  • ببخشید بابت اشتباه. و ممنون:)

    By Blogger آدمهای خوب شهر, at 5:55 AM  

  • فرشته‌هم پیکان داغون سوار می‌شود

    مسافر بودیم
    ماشین مشکل داشت طبق معمول
    گفتم خدایا یه جوری خودت ما رو برسون خونه مون نصفه شبی تو جاده و بیابون نمونیم
    بعد به شوخی تو دلم گفتم حتا اگه راه داره دوتا فرشته محافظ بفرست اسکورت‌مون کنن
    بعد خندیدم به حرف خودم
    اتفاقاً ساعت سه شب تو راه موندیم و باطری خوابید به سلامتی
    یه پیکان داغونی بالاخره نگه داشت
    دوتا اصفهانی توش بودن
    کمک کردند ماشین راه بیفته
    بعد چون چراغ‌ها روشن نمیشد گفتن ما تا جایی که مسیرمون باشه میایم پشت سرتون تا نور بندازیم راه روشن شه
    هم مسیر بودیم اتفاقاً
    تمام سه ساعت راه اسکورت مون کردن تا رسیدیم
    فهمیدم که فرشته حتما لازم نیست بال و لباس سفید و حلقه ی نور داشته باشه
    که میشه فرشته اصفهانی باشه و پیکان داغون سوار شه و زیر شلواری بپوشه
    که خدا هم شوخی سرش میشه انگاری

    By Anonymous عطش شکن, at 1:18 AM  

Post a Comment

<< Home