آدمهای خوب شهر

Saturday, November 20, 2010

همشهری

تو صف عابر بانک، پسره خیلی خونسرد میگه حاج‌آقا عجله نکن. من میگم شما خودتون انجام بدید تا یاد بگیرید. خب حالا کارت رو از اینطرف که علامت فلش داره بزن بره تو، از اینجا. حالا از شما رمزتون رو میپرسه. رمزتون چنده؟ خودتون وارد کنید؟ حاج‌آقا میگه: من که بلد نیستم. پسره میگه کاری نداره. یکی یکی بزن. حاج‌آقا میزنه. حالا میپرسه چی میخوای صفحه رو شما بخون. دریافت وجه، پرداخت قبوض و...
خب ما میخوایم پول برداریم دیگه، نه؟ یعنی دریافت وجه. حالا دگمة کنارش رو بزن.
خب، حالا میپرسه چقدر پول میخوای؟
حاج‌آقائه میگه. 50هزار تومن. پسره میگه حاج آقا 10تومن 40 تومن 80 تومن 120 تومن و 200 تومن داره اگه به غیر از این میخوای یه مرحله زیاد میشه. میخوای 60 تومن برداریم یا 40 تومن؟
حاج‌آقا میگه. 60 تومن.
پسره میگه خب دگمه کنارش رو بزن. حاج‌آقا میزنه. جواب میاد . با عرض پوزش انجام عملیات مقدور نمی‌باشد و از این جور خزعبلات. (کفر من دراومد. تو دلم یه چیزی به مسئولین محترم بانک عرض کردم. یه صحنة خوشگل رو کوفتمون کردن اول صبحی). هیچ چی دیگه، دستگاه پرسید کار و بار دیگه‌ای ندارید این بنده‌های خدا دگمة قطع عملیات و دریافت کارت رو زدن، کارت رو گرفتن.
پیرمرده میگه حالا برای 50 تومن باید برگردم خونه؟ پسره میگه نه حاج‌آقا بیا بریم یه عابر بانک دیگه پیدا کنیم. بعدش بعد از یک‌کم تعارف، رفتن.
آقا پسره، مردی بود برا خودش. احتمالا داشت می‌رفت سر کار. یعنی اول صبح که ملت با عجله میرن سرکار تا زودتر کارت بزنن. یه همچین حرکتی، دستمریزاد داره، چه جورهم! خلاصه هرچی درد و بلای این پسره هست بخوره تو سر این عابر بانکای همیشه‌خراب


نویسنده: aem

Labels:

1 Comments:

  • يا رب تو اين جوان دلاور نگاه دار كز تير آه گوشه نشينان حذر نكرد

    By Blogger Unknown, at 4:38 AM  

Post a Comment

<< Home