فوتبال دوست انساندوست:)
موقعی که داشت بلیط می خرید دید سه تا جوون استقلالی میخوان برن استادیوم مثل اینکه پول کم داشتن
همش همدیگرو نگاه میکردن اما خبری از پول نبود و اگه اونم میدادن دیگه برای برگشتن به خونه میموندن (شایدم شهرستان نزدیک بود) تا اینکه این دوستم میاد میرسه بلیط بگیره اونم بچه تهران بود وپول کمی همراش آورده بود در حد خودش میگه بدم یا ندم میگه عیب نداره مگه این مبلغ میخواد منو فقیر کنه؟ و پول رو میده که مبلغ زیادی هم نبود
به این خاطر داد که اون سه جوون از راه دور به عشق این تیم اومده بودن پس وظیفه حکم میکرد که باید اون پول رو بده. میگه تو راه برگشت دیدم ساندویچ میفروشه 3 تا گرفتم و یه پسر اهل ساری رو دیدم که به عشق تیم اومده بود
میپرسه که اینا ترمینال میرن؟ میگه نه اما تا میدون آزادی میرن که بعد شما تا ترمینال یه پیاده روی مختصر دارین
یدونه از ساندویچ هارم به اون میده که پسره معلوم بود گشنش بود میگه کاش زیاد میخریدم و میخورد
دوتاشم خورده بود کاش نمیخورد اونو زودتر میدید میداد به اون
میگفت خدارو شکر کردم که سر راهم دو سه نفر قرار داد تا بتونم کمکی کنم
Labels: همشهری ها توی خیابانهای شهر
0 Comments:
Post a Comment
<< Home