چندروز پيش كه خيلي هم هوا سرد بود كلي كنار خيابون وايسادم تا يه تاكسي بيادو سوارم كنه. سرشب بود نم نم بارون ميزد.يه آقايي وايساد. عجله داشتم.همون اول گفتم دوهزارتومني دارم پول خرد دارين يا نه؟گفتش دارم.با خودم گفتم از اول بگم شايد پول خرد نداشته باشه بخوام پياده شم.منو تا مسيري كه ميخواستم رسوند.اسكناس رو به سمتش گرفتم. گفت اصلا خرد ندارم؟گفتم چرا از اول نگفتين؟ گفتش اگه ميگفتم كه پول خرد ندارم تو اين سرما سوار نميشدين. بعدش گفت مسيرم به سيدخندان هم ميخوره اگه مسيرتون اونوريه برسونمتون.گفتم نه كرايه تا اونجا هشتصد تومنه شما هم كه پول خرد ندارين من شرمنده و مديون ميشم. گفت نه واسه هشتصد تومن خرد دارم بشينيد.منم نشستم وقتي رسيديم مقصد باز اسكناس رو به طرفش گرفتم خنديد و گفت خرد نداره.وقتي گفتم چرا؟ گفت هوا سرد بود گفتم برسونمتون. كلي جيبامو گشتم پونصدتومن پيدا كردم بهش دادم كه حداقل خودم خجالت نكشم
نویسنده: آریانا
Labels: راننده ها
0 Comments:
Post a Comment
<< Home