آدمهای خوب شهر

Thursday, April 21, 2011

آزار خیابانی!

ماجرا مال 13-14 سال پیش است. از مدرسه بر می گشتم و توی تاکسی صندلی کنار پنجره نشسته بودم. هنوز بچه بودم و با ماجرای اذیت و آزار توی تاکسی آشنا نشده بودم. مردی که کنارم نشست اما خیلی زود یادم داد. کم کم خودش را جابجا می کرد و من هرچه خودم را به پنجره می فشردم فایده نداشت. راننده تاکسی پیرمرد مو سفیدی بود. و من یه دختر 17-18 ساله که بدجور ترسیده بود. نمی دانم چه جرئتی پیدا کردم که برگشتم طرف مرد کنار دستی و گفتم: "آقا لطفا درست بشین." با صدایی که همان موقع فهمیدم بغض آلوداست و عصبانیتش چیزی نمانده تبدیل به گریه شود. پیرمرد مو سفید راننده توی آینه نگاهم کرد و فکر کنم از همان نگاه عصبی و وحشتزده ام فهمید ماجرا از چه قرار است. ماشین را زد کنار. سرش را برگرداند عقب و رو به مرد کنار دستی من گفت :"آقا بفرمایید پایین."
یک دفعه انگار آب خنکی ریختند روی صورت داغ کرده ام. مرد هم مثل من شوکه شده بود. ولی صدای راننده و نگاهش آنقدر محکم بود که نه جای بحثی گذاشت نه جای اعتراضی. مرد بی هیچ حرفی پیاده شد. پیرمرد نگاهی به من کرد و گفت "خوبی دخترم؟" و من اشکهایم ریخت.
این اولین و آخرین باری بود که مردی ناشناس در خیابانهای تهران از من در برار آزار مردی دیگر دفاع می کرد.
  نگاه آن پیرمرد را هیچوقت فراموش نمی کنم.

Labels:

4 Comments:

  • به عنوان يك مرد شرمنده ام هموطن

    By Blogger Unknown, at 11:55 AM  

  • دختران سیروس
    تا به کی در افسوس؟
    زیر دست مردان
    تا به چند محبوس؟
    در چنین محیطی، دختران ایران
    تا به کی خموشی‌‌ ای زنان ایران؟
    هیچکس را خبر نیست
    فکر خیر و شر نیست
    ای رجال ایران!
    زن مگر بشر نیست؟
    چند در حجابید؟
    تا به کی بخوابید؟
    از وجود شیخ است
    این چنین خرابید!
    مملکت خراب است
    ملتش به خواب است
    ای زنان ملت
    وقت انقلاب است!
    دختران ملت
    تا به کی به ذلت
    بر کنید از سر
    چادر مذلت..

    By Blogger Unknown, at 11:57 AM  

  • This comment has been removed by a blog administrator.

    By Anonymous Anonymous, at 11:58 AM  

  • This comment has been removed by a blog administrator.

    By Anonymous Anonymous, at 11:58 AM  

Post a Comment

<< Home