آدمهای خوب شهر

Monday, December 15, 2008

مادر مهربان

5 ساله بودم و به آساني مي توانستم سوار سرسره شوم. روزي تنها به پارك روبروي خانه مان رفته بودم كه ديدم مادري دارد بچه كوچكش را سوار سرسره مي كند و چون آن بچه نمي تواند تعادلش را حفظ كند از ميانه راه مي گيردش. من هم ناگهان دلم خواست كسي از وسط راه سرسره بگيردم. مامان من از آشپزخانه مي توانست مرا ببيند اما مي دانستم دستش بند است و نمي تواند الان به پارك بيايد. به خانومه گفتم: مي شه منو هم بگيرين؟ خانومه لبخند قشنگي زد و با اين كه ديده بود خيلي خوب سرسره بازي مي كنم گفت باشه. چند باري سوار سرسره شدم و او از وسط سرسره، از كمر و شكم مرا مي گرفت. خيلي لذت بردم.

نویسنده: neo

2 Comments:

  • finally I saw you but yet I am not sure of your real face!! ;)

    By Anonymous Anonymous, at 12:14 PM  

  • che jaleb...

    By Anonymous Anonymous, at 4:06 PM  

Post a Comment

<< Home