از توی تلفن یهو صدای شعار دادنشون میاد. لال می شم. می گه "تازه پنجره بسته س" . بازش می کنه. سهراب ما نمرده {...} بغضم گرفته. بعد تعریف می کنه که چقدر زیادن. که هرشب هستن. که خونه ی اونا خالی نمی شه روزا. که مردم میان، سر می زنن، می رن. می گه "می خوای بیای یه روز سر بزنی بهشون؟" پنجره دیگه بسته س.
از وبلاگ
"شبانی که دستهای خدا را می شست"
0 Comments:
Post a Comment
<< Home