دوستم مي گه روز تجمع 2 تير هفت تير، يهو يكي دست انداخته از پشت گرفتدش تا با خودش ببره سوار ون كنه، كشونده رو زمين. مي گه فقط تونستم دست بندازم دست يه آقايي كه نزديكم بود رو بگيرم و بگم آقا توروخدا نذار منو ببرن. مي گه مردونگي كرد. من گرفت كشيد ول نمي كرد. دوتا دختر هم به هوا ياين صحنه اومدن جلو داد و هوار. مي گه يهو يكي از نيروانتظامي ها بدو بدو اومد گفت اينو ولش كن. بعد يواشكي رو كرد به من گفت خانوم واينسا، فرار كن.
اون آقا و دوتا دوختر و اون نيروي انتظامي، دمشون گرم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home