آدمهای خوب شهر

Thursday, December 23, 2010

باز هم مترو:)

تو واگن مترو پسر کوچولوئه به شکل ناهنجاری شروع کرد به گریه. بیچاره مامان و باباش حریفش نمی‌شدن. داشتن خجالت می‌کشیدن. یه خانمه تو یه ایستگاه سوار شد اومد جلو، گفت: چرا خاله؟ از تو کیفش یه ساندیس درآورد داد به پسره. پسره گرفت اما ساکت نشد. بعد یه چیزی شبیه کلیپس درآورد هی باز و بسته کرد تا پسره آروم بشه. دیگه کم‌کم داشت کار به حرکات ژانگولر می‌کشید. وروجک آروم نمی‌شد که. خلاصه خاله خیلی تلاش کرد تا پسره آروم بشه؛ اما نشد که نشد.

نویسنده: aem

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home