آدمهای خوب شهر

Saturday, July 16, 2011

یک عالمه آدم خوب!

با یکی از دوستام قرار داشتم و باید خودم رو سریع بهش می رسوندم. صبح جمعه بود و سرکوچه تاکسی خیلی کم رد می شد. یه ماشین شخصی اومد طرفم. من هیچ وقت سوار شخصی نمی شم اما راننده خانوم بود و من هم خیلی عجله داشتم. برای همین پریدم تو ماشین. اول می خواستم تا یه مسیری رو برم اما دوستم زنگ زد برای همین از اون خانوم پرسیدم که اگه مسیرشون می خوره مسیر رو دربست می رم. ازش پرسیدم که کرایه چقدر می شه که آخر مسیر هیچ کدوم ناراضی نباشیم. گفت که کارش این نیست و نمی دونه. چیزایی رو که برام تعریف کرد براتون می نویسم.
گفت که چند وقت پیش دوستشون یه دختر خانومی رو تو مشهد بهشون معرفی می کنه که نیاز به عمل جراحی داشته اما امکان پرداخت هزینه ها رو نداشته. این میشه که تصمیم می گیرن به همراه دوستشون هزینه ی عمل رو فراهم کنن. می گفت که تا حالا یه بخشی رو جمع کردیم. برای بقیه اش مسافر کشی می کنم. ماشین هم مال دوست پسر دخترمه.
می گفت که به خیلیا برخوردیم. بعضیا که خیلی داشتن و بهشون اعتماد نکردن و اون بعضی های دیگه که...خودتون بخونین:
مثلا می گفت که یه خانوم مسنی که تنها تو این خونه هایی که یه حیاطه و چند تا خانواده با هم هستن زندگی می کنه. زندگیش با حقوق بازنشستگی شوهر مرحومش میگذره که 120 تومنه. ازم پرسید فکر می کنی چقدر کمک کرد؟... 100 تومن! یعنی برای کل ماهش فقط 20 تومن می موند. بهش گفتیم: مادر نمی تونی با این پول یه ماه رو بگذرونی! گفت: که نون خالی می خورم... این طوری می گذرونم که اون بتونه زندگی کنه!!! و می گفت که الانم داره با همون نون خالی می گذرونه... بعضی آدما چقدر بزرگن!
از یه پسر دانش جویی گفت که سوار ماشینش شده و بیشتر از کرایه اش داده.
از پزشکی که حاضر شده از حق خودش برای عمل چشم پوشی کنه.
خدا به همشون سلامتی، شادی و برکت بده.

نویسنده: مهرنوش

Labels:

1 Comments:

Post a Comment

<< Home