یه ماشین کهنه ولی به طرز غیرمنتظره ای تمیز.فکر کنم راننده اش دکترای ادبیات داشت ولی نشسته بود پشت رل. کلملت به اندازه ای شمرده و سنجیده از دهنش در می اومد که انگار از قبل نوشته و حفظشون کرده. بعد که از ماشین پیاده شدم آرزو کردم کاش یه راننده تاکسی فرهیخته بودم
نویسنده:
آسیه
Labels: راننده ها
2 Comments:
salam :) barat ye mail zadam be hamin adrese adamhaye.khoobet
By Anonymous, at 7:30 AM
ایده جالبی داری مریم عزیز . خوب و خوش باشی
By آریا تهم, at 8:17 AM
Post a Comment
<< Home