آدمهای خوب شهر

Saturday, October 16, 2010

رهگذر مهربان

 به خیال خودم با کلی هنرمندی ماشین رو چسبیده به دیوار پارک کردم و پیاده شدم راهمو کشیدم که برم. چند قدم دور نشده بودم که صدایی از پشت سرم بلند گفت :"خانم." تو این فکر بودم که با منه یا نه و اگه با منه حتما می خواد یه غری به پارک ماشین بزنه که صدا دوباره گفت "خانم". برگشتم. زن که داشت از پارک خارج می شد که برود نگه داشته بود، سرش را از ماشین بیرون آورده بود و معلوم شد که با من است. نگاهمان که به هم رسید گفت :" چراغاتون روشن مونده".

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home