آدمهای خوب شهر

Wednesday, October 20, 2010

آقای راننده طرفدار حجاب

یکی از روزای آخر بهار بود.
من اوضاع روحیم اون موقع به سامان نبود.

جنوب بهارشم تقریبا تابستونه.
روحیه ی خراب و گرمای هوا و پیاده برگشتن از سر کاری که دوستش نداشتم همه با هم لحظات بدی رو رقم زده بودن.
 مسیر پیاده روی اجباری که تموم شد، ایستادم سر خیابون منتظر ماشین.

تا خونه راه زیادی نبود. کرایه ام همه اش می شد صدتا تک تومنی.
به مقصد که رسیدم ، گفتم ممنون آقا پیاده میشم. دوتا سکه ی پنجاه تومنی که تو دستم بود رو طرف راننده گرفتم و گفتم بفرمایید.
راننده گفت نمی گیرم.
متعجب گفتم چرا؟ سکه نمی گیرید؟
گفت نه. از شما نمی گیرم.
من تعجبم بیشتر شد.
آقای راننده گفت به خاطر حجابت، نجابتت.
گفتم شما لطف دارید ولی این کرایه حق شماست.
گفت نه. من اینجوری دوست دارم. برو انشالله همیشه مینجور باشی.

نویسنده: بنده عشق

Labels:

2 Comments:

  • چه جالب این مورد برای من چندین بار پیش اومده!
    هم ازم پول نگرفته هم اینکه تا دم در رسوندنم!
    فقط به خاطر حجابم....

    By Blogger Unknown, at 3:59 PM  

  • چه جالب این مورد برای من چندین بار پیش اومده!
    هم ازم پول نگرفته هم اینکه تا دم در رسوندنم!
    فقط به خاطر حجابم....

    By Blogger Unknown, at 3:59 PM  

Post a Comment

<< Home