استاد خوب شهر
روزبهروز ارادتم نسبت به استاد جمعيتشناسيمان بيشتر ميشود، خانم دکتر کاوه. ديروز يک کار بردم پيشش، کلي ايراد گرفت و کلي برام توضيح داد و با يک بغل کتاب و منبع روانهام کرد خانه که تصحيح کنم کارم را. حتي روش صحيح گرفتن منبع را هم يادم داد، کاري که خودم بايد بلد ميبودم!
الان که دارم کار را تصحيح ميکنم، يعني درواقع فقط چند مقاله به دانش چند ساعت پيشم اضافه شده، تازه ميفهمم کارم چقدر پرت بوده و چقدر يک استاد ميتوانسته تحقيرآميز بهش نگاه کند. خودم با چند ساعت مطالعه بيشتر، الان کار قبليم را به شکل چند برگه کار کاملاً احمقانه ميبينم!
اما دريغ از يک نگاه تحقيرآميز که اين زن به من و کارم کرده باشد! چقدر پرانرژي سوالاتم را جواب ميداد و چقدر مهربانانه ايراداتم را ميگرفت. انگار که حق داشتهام آن ايرادات را داشته باشم! خودم که ميدانم نداشتهام. تازه کلي هم باهام راه آمد و ددلاين را عقب برد. چقدر آرامش و امنيت داشتم پيشش.
نویسنده: زهرا قدیانی
Labels: معلم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home