آدمهای خوب شهر

Friday, March 09, 2007

قرار بود که پونزده بسته اسباب بازی برای "کودک زمین من" بیارن دم در مدرسه. با یه تخفیف خیلی خوبی. یعنی اینکه هر دوهزار و پونصد تومن رو برامون هزار و پونصد تومن حساب کنن. من پولهارو دادم به نگهبانی و گفتم که وقتی آوردن فاکتورش و بگیرین و پول رو بدین. و اون زنگ رو به این فکر می کردم که چقدر می تونیم برای بقیه ی کادوها پول بذاریم و اینا. . . زنگ تفریح با کله پریدم تو نگهبانی

من: آوردنشون؟

آقایی که اوجاس : بله

من: فاکتور نداد؟

آقاهه: اصن پول نگرفت که فاکتور بده

من: هیچی نگرفتن ؟

آقاهه : نه

من: ..... "خوشحالی محض"

مجانی مجانی حساب کرده بود و گفته بود که چون کار خیره . . . می خواستیم ماهم یه سهمی داشته باشیم

به مدیر فروش اونجا که زنگ زدیم تشکر کنیم گفت :" من که کاری نکردم . . . ایشالا شما موفق باشین تو کارتون "

من: .....

نویسنده: ناهید